هنگامی که مدیرعامل پرسپولیس دست به خرید بازیکنانی نظیر محمد قاضی، کریم انصاریفرد، شهاب گردان، محسن بنگر و سیدجلال حسینی زد، همه دم از کهکشانی بودن تیم میزدند و به تبع آن انتظارات از تیم کهکشانی پرسپولیس بالا رفته بود. تا جایی که خیلیها این تیم را با پورشه مقایسه میکردند.
در مرحله بعد نوبت به انتخاب راننده این پورشه رسید. باید رانندهای انتخاب میشد که بتواند این پورشه را در مسیر پر از پیچوخم لیگ هدایت کند. پس از مشورت و رای گیری(!) از هواداران در سایت باشگاه، نام مانوئل ژوزه به عنوان سرمربی تیم اعلام شد. قرارداد بسته شد و بازی اول را هم پرسپولیس علیرغم نمایشی نهچندان دلچسب به سود خود به پایان برد آن هم در گرمای آبادان.
بازی دوم و سوم در آزدی مقابل فجر و گهر فقط یک امتیاز برای پرسپولیس به ارمغان داشت. به هر حال مانوئل ژوزه با کارنامهٔ درخشانی که داشت نتوانست با پرسپولیس به موفقیت برسد و نتایج ضعیف او یکی پس از دیگری امان طرفداران پرسپولیس را بریده بود. هر دلیلی که برای عدم کامیابی ژوزه با پرسپولیس متصور باشیم، آنچه مسلم است مانوئل ژوزه رانندهای نبود که پرسپولیس به دنبال آن بود.
خواه ناخواه هر کسی با پا به سن گذاشتن محافظهکارتر میشود و جرات ریسک کردن ندارد. تصور کنید مردی ۶۶ ساله پشت فرمان پورشه باکستر نشسته باشد، احتمالا بیشترین سرعتی که او با توجه به خصوصیات سن و سالش میتواند براند، ۱۱۰ یا ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت است، حال آنکه پورشه باکستر میتواند تا ۲۷۷ کیلومتر بر ساعت هم سرعت رود.
بحث مانوئل ژوزه و پرسپولیس هم بیشباهت به مثال پورشه باکستر نیست. بازیکنانی که سردار رویانیان در اختیار ژوزه قرار داد، بازیکنانی بودند که همه پتانسیل بهترین شدن را داشتند، اما مانوئل ژوزه با تمرینات و افکار خود مانند ترمزی مقابل این پتانسیل ایستاده بود. اما با رفتن مانوئل ژوزه و هدایت یحیی گلمحمدی که هم جوانتر از اوست (و طبعا با جرات ریسکپذیری بیشتر) و هم ارزش نیمکت پرسپولیس را میداند، گویی ارتش سرخ جان تازهای گرفت.
زدن ۶ گل به ملوانی که در رده سوم جدول قرار داشت کار هر تیمی نبود، اما گویی زنجیر از پای بازیکنهایی نظیر ماهینی، غلامرضا رضایی، جلال حسینی، پولادی، فشنگچی، نوری، کریمی، انصاریفرد و... باز شده باشد، پرسپولیس با هدایت یحیی گلمحمدی توانسته در ۴ بازی ۱۴ گل به ثمر برساند و فقط ۳ گل دریافت کند. معنی این آمار این است که او توانسته علاوه بر استفاده از پتانسیل عناصر تهاجمی، با حضور گمشده پرسپولیس یعنی رضا حقیقی در میانه زمین، آمار خوبی هم در بخش گلهای خورده از خود به جای بگذارد. در این ۴ بازی میانگین گلهای زده پرسپولیس، 3.5 گل به ازای هر مسابقه است و میانگین گلهای خورده هم 0.75 گل در هر بازی. آماری که چه بسا اگر از ابتدای فصل برای پرسپولیس شکل میگرفت، طرفداران این تیم باید تیمشان را در کورس قهرمانی میدیدند و نه در میانههای رو به پایین جدول. در حقیقت یحیی گلمحمدی مانند جوانی که ارزشهای پورشه باکستر را میداند پشت فرمان نشست و از پتانسیل آن استفاده کرد، کاری که مانوئل ژوزه بهخاطر سن و سالش از آن عاجز بود.
نکته دیگر این است که مانوئل نمیدانست نیمکت پرسپولیس در کشور ما چقدر خواهان دارد و این تیم یکی از پرطرفدارترین تیمهای آسیاست. تیمی که توانسته در فصل گذشته لیگ قهرمانان بهطور میانگین 84018 نفر را در هر بازی به ورزشگاه بکشاند، مسلما تیمی نیست که هر مربی بتواند از وسوسه نشستن روی نیمکت آن حتی به عنوان کمکمربی هم بگذرد.
گواه این ادعا مصاحبههای حسین عبدی است که پس از کنار ماندن از نیمکت پرسپولیس، یحیی گلمحمدی را لایق دستیار پنجمی خود دانست. مصاحبهای که هر چند از حسین عبدی بعید بود، اما به خوبی نشان میدهد که نیمکت پرسپولیس کم خواهان ندارد و هر مربی در ایران آرزوی نشستن روی آن را دارد.
صحبت از حسین عبدی و سایر پیشکسوتان پرسپولیس شد، بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم؛ حالا که یک مربی تحصیلکرده از جنس خود پرسپولیس به نیمکت این تیم رسیده و اتفاقاً در روزهای ابتدایی حضورش نتایج درخشانی هم گرفته، باید مورد حمایت پیشکسوتان پرسپولیس قرار گیرد. همانطور که حجب و حیای یحیی گلمحمدی و بیحاشیه بودنش در کنار حضور کریم باقری و ادموند بزیک توانست سکوها را با یحیی همراه کند، پیشکسوتان پرسپولیس هم اگر واقعاً خواهان موفقیت تیم محبوبشان هستند باید کمر همت ببندند و به یحیی و کادرفنی پرسپولیس کمک کنند. حال اگر نمیخواهند کمک کنند، لااقل با مصاحبههای خود جو تیم را خراب نکنند.
در مسابقه دیروز پرسپولیس- نفت تهران دیدیم که بازیکنان به محض گلزنی به سمت یحیی میرفتند و شادی خود را با او تقسیم میکردند. این خود نشاندهنده رفاقت بین دو طرف و حمایت بازیکنان از کادر فنی است. عنصری که تا پیش از این در زمان حضور مانوئل، حلقه مفقوده تیم پرسپولیس بود.