خداداد عزیزی همیشه پر است از حرف های شنیدنی ، غزال تیزپای فوتبال ایران می گوید سال هاست که چوب زبان تند و تیزش را می خورد اما دلیلی ندارد حتی ذره ای در مسیر زندگی اش تغییر ایجاد کند . چون او صادقانه حرف می زند و از سر دلسوزی . مصاحبه جدید وحید هاشمیان و بازخوانی خاطره دعوت به تیم ملی در راه انتخاب برای جام جهانی 2006 آلمان بهانه ای بود تا با خداداد همکلام شویم. ضلع دیگر مثلث وحید ، خداداد و محمد دادکان. او در این گفت و گو با خبرآنلاین از آن قصه ، فوتبال مان و مشکلاتش سخن می گوید:
وحید هاشمیان در جدیدترین مصاحبه اش از خاطره دعوت به تیم ملی برای بازی های انتخابی جام جهانی 2006 گفته. از زمانی که او و شما آمدید و تیم به مرحله دوم صعود کرد. او گفته دادکان دلیل دعوتش به تیم ملی نبود.
راستش من قصه وحید را نمی دانم اما در مورد خودم خیلی صریح می گویم اگر فشار مردم و رسانه ها نبود هیچ وقت به تیم ملی دعوت نمی شدم. چون اصلا فدراسیون فوتبال رابطه خوبی با من نداشت. نه آقای دادکان و نه هیچ کدام دیگر از اعضای آن فدراسیون از من خوش شان نمی امد چون همیشه حرف هایم را خیلی رک و صریح می گفتم. چون زبانم تند بود ، جایی در برنامه های آقایان نداشتم. برای اینکه هیچ وقت عادت نکردم یک نقصی را ببینم و سکوت کنم. مثلا درباره دعوت آن سال ، من با پاس قهرمان شده بودم ، شرایطم هم خوب بود. تیم ملی باید در آن دو بازی نتیجه می گرفت و مردم خواهان بازگشت ما به تیم ملی بودند. فشار طوری بود که چاره ای غیر از دعوت ما برای شان نماند.
وحید گفته اگر آن توپ شما به او نمی رسید گل نمی شد ، اگر تیم ملی در دوحه حذف می شد اصلا شاید دادکان در فدراسیون باقی نمی ماند که حالا الگوی مدیریت موفق باشد. اینکه ایشان مدام می گوید با تیم ملی به جام جهانی رفته و ...
والله من فکر می کنم تیم ملی را بازیکنان به جام جهانی بردند. راستش بعد از بازی با قطر هر کسی می رسید به من زنگ می زد و می گفت من دعوتت کردم به تیم ملی . نمی دانم واقعا دعوتم به چند نفر بر می گشت که این همه مدعی پیدا کرد . ولی تا جایی که می دانم هیچ کدام شان دوست نداشتند من در اردو باشم. اگر فشار و خواست مردم نبود این اتفاق نمی افتاد. خدا را شکر که حضورمان موثر بود و توانستیم ذره ای از لطف مردم را پاسخ بدهیم. حالا مهم نیست بگذار هر کسی دوست دارد ، پز بدهد که من خداداد یا وحید را آوردم به تیم ملی و... به هر حال مهم این بود که آخر قصه همان طور که مردم می خواستند و پای خواست شان ایستادند ، ما به جام جهانی رسیدیم. البته در جام جهانی هم که دیدید چه اتفاقاتی افتاد و آقایان مسئول با هم چه کردند. بگذریم.
پس برسیم به قصه تلخ این روزهای فوتبال مان . رسیدیم به بن بست و هر روز بدتر از قبل می شویم. فکر می کنید نسخه شفابخشی برای این فوتبال هست؟
معلوم است که راه فرار داریم. راهی که اصلا هم سخت نیست. بارها در این باره حرف زده شده اما هیچ کس گامی برای نجات فوتبال بر نمی دارد. ما تا زمانی که به فوتبال پایه نرسیم ، هیچ تحولی ایجاد نمی شود. فردای مان بدتر از امروز می شود و بدتر در مشکلات و ناکامی فرو می رویم. گردانندگان فوتبال ایران کار خودشان را می کنند. همه تصمیمات شان هم در راه ضربه زدن به فوتبال ایران است. هیچ تصمیمی برای کمک به فوتبال نمی گیرند. ماشاالله این قدر مدیر غیر فوتبالی داریم که تصمیمات اشتباه بگیرند که شرایط هیچ وقت بهتر نشود.
یعنی دقیقا از کدام تصمیم ها می گویید؟
تا دلت بخواهد الان برایت مثال می زنم. قانون من در آوردی سقف قرارداد ها ، قانون ممنوعیت استفاده از دروازه بان خارجی ، قانون منع حضور بازیکن خارجی در لیگ یک ، قانون جذب 7 بازیکن در نیم فصل ، قرارداد 2 ساله با بازیکنان زیر 27 سال. اصلا خودشان هم نمی دانند چه قانونی را چرا می گذارند و بعد چرا بر می دارند. همه این ها برای افزایش دلالی است. اینکه نانی برسد به یکسری دلال. هیچ کدام شان برای خدمت به فوتبال نیست. یا مثلا قانون سرباز وظیفه ها و ... من 3 سال قبل ، قبل از اینکه وضع مان برسد به حالی که امروز داریم ، طرحی دارم که می توانست امروز عصای دست مان باشد. ولی آقایان که هزار جور طرح برای پیر کردن تیم ها انجام دادند ، اصلا به آن اهمیتی ندادند. من گفتم برای تیم ها یک قانون بگذارید که در لیگ برتر و لیگ یک هر تیمی موظف به استفاده از 2 بازیکن زیر 21 سال و یک یار زیر 23 سال باشد. این کار یعنی هر تیم باید 5 تا بازیکن جوان خوب داشته باشد. 18 تا تیم اگر هر کدام شان 5 بازیکن تربیت کنند می شود 100 تا یار این کار یعنی هر 3 سال ما 100 تا بازیکن جوان وارد فوتبال مان می کنیم. یعنی تیم ها باید بروند دنبال بازیکن سازی. یعنی لیگ امیدها باید راه بیفتد. یعنی تیم های جوانان و نوجوانان اهمیت پیدا می کنند. یعنی پیرمردها باید بروند خانه های شان. یعنی دیگر آقای وزیر و وکیل و سفیر برای پسر یا پسر عمه اش نامه نمی نویسد . الان سهمیه های زیر 23 سال تیم ها شده پر از بازیکن های لابی دار که یا توصیه نامه دارند یا در آمدن شان به این تیم ها نانی برای دلالان خوابیده. معلوم است که وقتی هیچ اراده ای برای اصلاح فوتبال نیست ، کسی اصلا به پشتوانه سازی فکر نمی کند ، این اتفاق ها هم می افتند. می گویید راهکار ، من خیلی صریح راهکارش را هم برای تان شرح دادم. بله با جوانگرایی یک روزه جواب نمی گیری اما نانش را یک عمر می خوری. آقایان فقط فکر امروزشان هستند. همین طور هم هست که فوتبال مان نابود شده. ما تا به تیم های پایه نرسیم ، پیشرفت نمی کنیم. بعد یک مربی را می گذارند با تیم نوجوانان نتیجه نمی گیرد ، می رود تیم جوانان ، آن را هم نابود می کند تازه می گویند او زحمتش را کشیده. بله او زحمتش را کشیده اما انتخابش اشتباه بوده.الان فوتبال ما شده دلالی . خارجی قالب کنند . یک خارجی که برود یک خارجی بدتر از او می آورند تا پولی بگیرند. تنها چیزی که این وسط اهمیت ندارد ، اصل فوتبال مان است.
فکر می کنید با این قانون که می گویید ، اتفاقی می افتد؟
به هر حال هر تیمی 8 تا بازیکن بزرگسال دارد که می توانند نتیجه بازی را بسازند. بعد این 100 تا بازیکن بین همه تیم ها پخش می شوند. تیم ها دنبال استعداد سازی می روند. آخر قصه این است که بهتر از قوانین تخیلی فعلی لیگ می شود. این همه قانون دوزاری در لیگ گذاشتیم چه کمکی کرده؟ همه این قانون ها دلالیسم را بیشتر کرده ، حالا با یک قانون بگذاریم جوانتر ها وارد چرخه فوتبال بشوند. چه ایرادی دارد؟ هرچقدر هم بد باشد از باقی قوانین که بهتر عمل می کند. الان تیم های جوان لیگ بد هستند؟ تازه اگر این طح در لیگ یک هم اجرا شود ، می بینید که چه تعداد جوان باید به لیگ مان بیاید.
و برای تیم ملی چطور در چرخه ای که بازیکن نمی سازد ، مربی های باشگاهی بیشتر مقصرند یا ملی؟
شما نمی توانی بگویی مربی های لیگی مقصر هستند. همه از ما نتیجه می خواهند . من مربی چطور ریسک کنم و جوان بیاورم. یک مشت مدیر داریم که پول نمی دهد اما توقع دارد. بدون پول که نمی شود آپولو هوا کرد! غیر از پرسپولیس رویانیان و چند تیم صنعتی ، کدام تیم فوتبال ایران پول دارد؟ خود من از ابومسلم جدا شدم چون پول نداریم. منتهی مدیران ما راهش را بلدند چون آدمهایی سیاسی هستند ما را سیاه می کنند. تیم را با بودجه 5 میلیاردی قرار می شود ببندند ، 1 میلیارد هم وسط نمی آورند بعد طلبکار هم هستند. وقتی مربی حاشیه امنیت ندارد چرا باید نان زن و بچه اش را به خطر بیاندزد. پس می رود دنبال نتیجه گرایی و آخرش همین آش هست و همین کاسه. مربی یک تیم را می گیرد تازه موفق هم بوده. این آدم می رود ، نفر بعدی می آید. با یک تلفن مربی موفق را بر می دارند ، آب هم از آب تکان نمی خورد چون در این چرخه تغییر مربی و بازیکن نان خوابیده. در این چرخه شانسی برای بازیکن سازی وجود معلوم نیست از کجا پول قرض گرفتند و یکسری لباس به تیم رساندند. با این شرایط چطور می شود پیشرفت کرد. من نمی دانم تیمی که پول ندارد برای چه اصرار می شود که تیمداری کند. وقتی تعداد تیم ها کمتر باشند ، کیفیت هم بالاتر می رود.
وقتی در این چرخه مربی باشگاهی مقصر نیست ، مربی ملی چه گناهی دارد؟
در کل که نمی توان ایرادی گرفت. حقیقت فوتبال مان همین است که می بینی اما من خودم به شخصه معتقد بودم وقتی مربی بزرگی مثل کروش به فوتبال مان می آید. اسم او و تجربه اش ، شوکی وارد می کند فکر می کردم تاثیر حضور او تغییر شکل فوتبال مان باشد اما مثلا در بازی ازبکستان و به خصوص بعد از گلی که خوردیم دوباره همان سیستم بزن زیرش شد تاکتیک فوتبال مان. با یا علی شیر خدایی و بازی دادن به عباسفرد تا سر بزند و یکی از توپ های مستقیم نتیجه بگیرد که نمی شود فوتبال. اگر این تاکتیک فوتبال مان است که پس برویم کریم باوی را بیاوریم بگذاریم کنار علی دایی . من و مهدی مهدوی کیا هم می آییم کنارشان ، والله همین حالا هم بهتر از این ها نتیجه می گیریم. به هر حال این قدری تجربه داریم که بدانیم کدان توپ را کجا صاحب شویم و با آن چه کار بکنیم . انتظارمان با نشستن کروش روی نیمکت این بود که بازی از عقب و بازیسازی تیمی را در فوتبال مان ببینیم که هنوز خبری از آن نیست. تعداد پاس ها ، سرعت بازی و فاکتورهای دیگر روز دنیا. متاسفانه ما ایرانی ها عادت داریم به جای اینکه از آدم های بزرگ چیزی یاد بگیریم ، همه را شکل خودمان می کنیم. کروش آمده ما را عوض کند ، فوتبال خودش هم یادش رفته!